رها جونمرها جونم، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

رها داودی

غذای کمکی

93/8/25 ساعت 12/30 ظهر ویزیت روتین : قد 67CM و وزن 7130 G بعد از معاینات دکتر و کمک رسانی دست یارشون (محمد فرهام) که دوست داره بزرگ شد مثل دکترش بشه قرار بر این شد که از همون روز دادن فرنی رو به رها شروع کنم و به قول دکتر نون خورش کنیم 8/25 شروع فرنی 9/2 شروع سرلاک برنج 9/12 شروع سوپ ساده و هر سه روزه یه بار مقوی کردن سوپ و.............. این دخمل خوشگل ما هم که عاششق این غذاهاست ظرف وظروف شناس وقتی با سینیش میام تمام بدنش به حرکت میاد که بتونه قاشق و ازم بگیره امان از زمانی که دیر به دهانش برسه جیغ سر می ده اونهم از نوع رنگا ورنگش جونم برات بگه از حرکاتش که نگو و نپرس کلی پیشرفت کرده و تمام مصافت خونه رو با غلت ز...
4 آذر 1393

اندر احوالات رها

پرنسس کوچولوی خونه ما داره روزهای پر تلاشی رو می گذرونه برای غلت زدن کلی تمرین داشت اما الان با یه حرکت بر می گرده و دستاشو حرکت می ده اونهم به ضرافت بعد توی همون حالت چرخش هم داره تنها ایرادش اینه که تمام وقت باید یه نفر کنارش باشه  که پستونکش و بده وگرنه تمام دست تا مچش داخل دهن می کنه و تمام صورتش خیس می شه تمام مدت باید کنارش باشیم که یه موقع دستاش نمونه زیزش خلاصه خونمون کلی متحول شده و محمد فرهام هم  عاشق خواهر کوچولوشه چون تمام وقت در حال خنده کردنه اگه کسی هم نخواد بخنده رها به خنده وا می داردش این روزها روزهای پایان سه ماهگی رو طی می کنی و هفته آینده چهار ماهه می شی قراره که روزه عید غدیر گوشهاتو سوراخ کن...
15 مهر 1393

سه ماهگیت مبارک

رهای عزیزم سه ماه شدنت مبارک توی این مدت کلی بزرگ شدی دیگه به قول خاله جون خوردنی شدی و خنده هات هم دیدنی شدن اونقدر خوش خنده ای که نگو تازه هر وقت هم که از خواب بلند می شی مثل  یه گل خندونی و اصلا گریه نمی کنی و به مامانی انرژی می دی وقتی صدای محمدفرهام میاد اونقدر سرت و می چرخونی تا پیداش  کنی و کلی براش دلبری می کنی وقتی که از خوابیدن خسته می شی اونقدر نق نق می کنی تا بلندت کنم بازیت بدم تمام لحظاتی و که کنار شما و داداشی  لذت بخشه و شاکر خدای بزرگم که نعمتش و به ما تمام کرده   ...
29 شهريور 1393

اولین غلت

امشب بابایی از اداره یکسره رفت طالقان و مامان جونینا به خاطر ما شب اومدن پیشمون داشتیم می خوابیدیم که یکدفعه خاله نگار همه رو صدا زد که بیاید رها رو ببینید ماهم سراسیمه اومیدم ترسیده بودم دیدم که به شکم افتاده به نگار گفتم چرا بچه رو اینجوری کردی گفت که من این کارو نکردم خودش چرخید نمی دونم چرا شاید طبیعی باشه دوباره دهم شهریور غلت زدی و کلی هم تلاش می کنی اما زمانی که می  چرخی دستات می مونه زیرت و نمی تونی صورتت رو بالا ببری خیلی برات سخت می شه چه کنیم دخملمون زرنگه دیگه   ...
12 شهريور 1393

دو ماهگی مبارک

پرنسس کوچولوی مامان عاشق خنده هاتم که بی بهونه به لب میاد و خستگی از تن بدر می بره این روزها با این همه مشغله و کار و درس فقط دلم به پرنسسم و داداشش و بابای مثل کوهشون گرمه پنجم شهریور (دو ماه و سیزده روزگی) وزن 6 کیلو قد 60 سانتیمتر اوضاع عالی ویزیت عاشق داداشی هستی وقتی صداش میاد همش سرتو می گردونی که پیداش کنی اونهم اگه ببینه گریه می کنی زودی میادو میگه مامان پستونکش افتاده بشورش بدم بهش گاهی اوقات هم شیطونی می کنه اما خیلی کم بیشتر احساس مسئولیت می کنه مادر فداتون بشه که هر کدوم یه دنیایی دارین   ...
12 شهريور 1393

چهل روزگی مبارک

عزیز دل مامان امروز چهل روزه شدی انشاالله که همه روز عمرت و بدون درد و همراه با خنده سپری کنی وزن 5035 گرم این روزها حسابی داری دلبری می کنی وقتی داداشی میاد کنارت حسابی براش آنقو آنقو می کنی و میخندی اون هم تا زمانی که ساکتی خوبه اما وقتی شروع به گریه می کنی تقریبا فراری می شه اصلا از گریه خوشش نمی یاد مگه گریه خودش که حسابی هم دوستش داره وقتی هم که پستونک می افته سریع می ره میشوره و میذاره دهانت و با این روش خودش گاهی اوقات باعث میشه به خواب بری حسابی دوست داره و همش میگه مامانی آجی رو هم اندازه من دوست داشته باش و عاشق شو اما بابایی رو اجازه نمی ده زیاد بیاد سمتت به خاله جون و عمو جعفر هم حسابی حساس شده و تا م...
21 مرداد 1393

یک ماهگی مبارک

گل مامان امروز یه ماهه شدی برای ویزیت هم بردم دکتر و گفت که رشد خوبی داشتیی وزن 4750 گرم قد 54 روند رشد عالی بود البته همراه باکولیک و بیداری و بی تابی شبانه بعداز مشورت با دکترت قرار شدکه داروی اینفاکول روهم که به داداشی می  دادیم و بسیار موثر بود و امتحان کنیم اما داخل ایران یافت نشد و بعداز پیگیری فراوان قرار شده که خواهر عمو جعفر از نیوزیلند برامون بفرسته طی پروسه بیست و اندی روزه رسید و از زحمات عمو وخواهرشون هم کمال تشکر رو داریم اما نمی دونیم چرا زیاد تاثیر نداشت و قرار شد بعداز اتمام دارو ببینیم که اگه میتونن آلمانی همین دارو یا کانادایی رو که به داداشی داده بودیم و برامون بفرستند (الان نوع استرالیایی رو استفاد...
20 مرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رها داودی می باشد