هشت ماهگی
دختر گلم هشت ماه از زمینی شدنت گذشت و زندگیمون پر از بوی بهشت شد و هر صبح بادیدن رو خندان تو یاد بهشت و حدیث پیامبر(ص) که می فرمایند اگر می خواهید بوی بهشت را استشمام کنید کودکان و نوزادان را ببوسید و ببویید
توی این مدت هشت ماه عطری بهشتی به زندگی ما بخشیدی و کنار داداشی که من بیشتر (نعمت) صداش می کنم تمام بهشت و به خونمون آوردین و زندگیمون رو غرق نمعت کردین
دیگه الان کلی شیطون شدی و تازه تالاب تالاب زمین هم می خوری گاهی بامزس گاهی هم درد ناک که کنجکاویت کم نمی کنه تازه روی دو زانو هم میشینی و خودت رو بالا پایین می کنی و کلی لذت می بری از این کارا
هفدهم بهمن رفتیم طالقان البته اونمه ظهر تا عصر که از رفتن پشیمونم کرد اونجا خوب بودی و با دختر عمو ها پریناز و پریسا کلی خوش گذروندی البته پریسا رو بیشتر دوست داشتی و بغلش آروم بودی .برای شما یه شلوار خوشگل با یه گل قرمز بزرگ گرفته بودن
امان از فردای اون روز که یه دفعه شما شروع به سرفه کردی و تمام سینه ات خر خر می کرد که دکتر گفت سینه پهلو کردی (مثلا بردیمت که هوات عوض بشه) مریضت کردیم و آوردیم
وقتی بهش می گیم بیا بیرون دست نزن یا نرو روش چه جذبه داره و مثلا مامانش و می ترسونه